بلوغ عاطفی یکی از مراحل رشد هر فرد در زندگی است و در کنار رسیدن به بلوغ جسمی، فکری، اجتماعی و اقتصادی، گامی اساسی برای رسیدن به کامیابی و سعادت محسوب می شود.بلوغ عاطفی یعنی توانایی فرد برای پذیرش دیگران و محیط پیرامونشان به همان شکلی که هستند.
بلوغ عاطفی به این معنا نیست که ما عواطف خود را پنهان یا سرکوب کنیم، ما می توانیم با روش های تمدد اعصاب مانند شل کردن عضلات، یوگا و روش های دیگری از این قبیل شدت آن را کم نماییم. ما با آگاهی از افکار و عقاید منفی و نادرست خود می توانیم افکارمان را کنترل کنیم و با جایگزینی افکار درست، مثبت و سازگار، روابط خود را بهبود بخشیم و احساس شاد بودن کنیم و بیشتر به اهدافمان برسیم. بلوغ فرایندی بیولوژیک و شامل تغییرات جسمانی است که نوجوانان هنگام گذر از دوران کودکی به بزرگسالی آن را تجربه میکنند. بلوغ به وسیله تحریک قسمتهایی از مغز آغاز میشود که کانون هورمونهای جسمی میباشد. تغییراتی که در بدن نوجوانان ایجاد میشود در نتیجه آزاد شدن هورمونهایی مانند استروژن و تستوسترون میباشد. ممکن است نوجوان نوسان زیادی در رفتار و خلق و خوی خود احساس کند زیرا او در طول روز دچار تغییرات زیادی در فعالیتهای اجتماعی میشود. تحولات روحی در دوران بلوغ در بین دختر ها و پسرها متفاوت است. این تفاوتها نه تنها به دلیل شرایط خانوادگی و فرهنگی و تفاوت جایگاهی که یک دختر خانم و یا آقا پسر جوان در جامعه دارند بلکه بدلیل تفاوت های هورمونی شان هم هست. در این سن بیشترین اشخاصی که روی فرد نوجوان تاثیر دارند دوستان وی هستند. چون فرد نوجوان تصور می کند هیچ کس او را درک نمی کند و تنها کسانی که تجربه همسان دارند و همسن او هستند مشکلات او را می فهمند. دلیلش هم خیلی ساده است برخی افراد گر چه از نظر جسمی بالغ می شوند اما از نظر عاطفی هرگز به بلوغ نمی رسند. علل ترس و خشم در سنین گوناگون متفاوت است. در اوایل کودکی خشم کودک ناشی از مسایل جزیی و روزمره است و مسایل اجتماعی علت عصبانیت های دوران نوجوانی است. کودکان به طور معمول از مار و سگ و تاریکی، ارتفاعات و صداهای عجیب می ترسند اما گاهی این ترس تا سنین نوجوانی و حتی بزرگسالی همراه آنان است. نشانه بلوغ عاطفی یک نوجوان این است که به تدریج رفتارها و واکنش های خام و کودکانه را کنار بگذارد، از حقیقت نگریزد و حتی در موقعیت های گوناگون به جای واکنش های هیجانی و کودکانه، واکنش های منطقی و عاقلانه در پیش گیرد.
مسایلی را که نوجوان با آنها درگیر است به سه دسته تقسیم می شوند:
▪ ابتدای نوجوانی: مشکلات خانوادگی، مدرسه، تجربه کم، مسایل اقتصادی، بهداشت، سلامت جسم و روان و رشد شخصیت
▪ اواسط نوجوانی: مدرسه، معلمان، مسایل خانوادگی، مذهب، اوقات فراغت، تفریح، انتخاب شغل، پوشش و مسایل مادی
▪ اواخر نوجوانی: شکست در جنبه های گوناگون زندگی، جریحه دار کردن احساسات دیگران و تاثیرگذاری بر آنان، خودشناسی، مذهب، رفتارهای والدین، تعهدات خانوادگی، توجه به معایب ظاهری و جسمی طی این دوران نوجوان دچار تغییرات عاطفی و هیجانی می شود. ترسویی و کم رویی که مختص اوایل نوجوانی و پیش از آن است پس از ۱۳ تا ۱۴ سالگی کاهش می یابد، روحیه جنگ طلبی کم می شود اما بدخلقی، گستاخی و پرخاشگری افزایش می یابد.
– ویژگی های افرادی که به بلوغ عاطفی نرسیده اند
1) نیازمند محبت: اشخاصی که بلوغ عاطفی آن ها رشد نیافته، نیازمند محبت و توجه هستند، اما نشانه های ضعف خود را پنهان می کنند و در نشان دادن عواطف خود دچار مشکل می شوند.
2)کج خلق: این افراد انتقاد پذیر نیستند حسودند، کسی را نمی بخشند، خلق و خوی آن ها ثابت نیست و کج خلق هستند.
3)نپذیرفتن واقعیت: کسانی که بلوغ عاطفی ندارند، از ارتباطات گریزان هستند یا آن را تکذیب می کنند و به دنبال سرزنش اشخاص در این موارد هستند.فرار از واقعیت، بدبینی، عصبانیت و اضطراب و جمله به اشخاص دیگر هنگام ناامیدی نیز از ویژگی های کسانی است که به بلوغ عاطفی نرسیده اند
4)بخشیدن و دریافت نکردن: تمایل به بخشیدن و بی میلی برای دریافت بخشش، از خصوصیات دیگر نابالغان از نظر عاطفی است.
5) نپذیرفتن مسئولیت شخصی: این گروه از تجربیات خود درس نمی گیرند. آن ها معتقدند تجربیات خوب و بد به بخت و اقبال بستگی دارد و کمتر مسئولیت شخصی را بر عهده می گیرند.
6)مضطرب، بدبین و عصبانی: فرار از واقعیت، بدبینی، عصبانیت و اضطراب و جمله به اشخاص دیگر هنگام ناامیدی نیز از ویژگی های کسانی است که به بلوغ عاطفی نرسیده اند.
7)وابسته: اشخاصی که از نظر عاطفی نابالغ اند، وابسته بوده، به آسانی تحت تأثیر قرار می گیرند، تردید دارند و بدون فکر عمل می کنند و مسئولیت عیوب خود را بر عهده نمی گیرند.
8)صحبت کردن بیش از گوش دادن: نابالغان از نظر عاطفی بیش از اینکه گوش بدهند، صحبت می کنند گوش دادن به صحبت های دیگران به درک افکار و دیدگاه های آن ها نیازمند است. اما این اشخاص برای شنیدن دیگران وقت نمی گذارند و همین امر موجب می شود نتوانند به عمق هوشیاری عاطفی خود برسند.
همیشه محور و مرکز بودن: این اشخاص دوست دارند همیشه مرکز و محور توجه و تمرکز مکالمات و موضوعات باشند و با این مسئله که محوریت موضوع قرار نگیرند مشکل دارند.
شما می توانید با به کار بردن نکات زیر بلوغ عاطفی خود را بهبود بخشید:
خود را درک کنید و بپذیرید: از اشخاص بخواهید در مورد رفتار شما بازخورد ارایه دهند خود را همان گونه که آنها شما را می بینند، ببینید. واقعیت ها را پذیرفته و با آن کنار بیایید.
خودخواه نباشید :اجتناب از خودخواهی را تمرین کنید و ببینید دیگران چه عکس العملی نشان می دهند. رفتار دیگران را در مقابل خودتان با زمانی که خودخواه نبودید مقایسه کنید. شما کدام رفتار را ترجیح می دهید؟ راه حل های برنده برنده را برای رویارویی با دیگران پیدا کنید.روابط اجتماعی خود را ارزیابی کنید: دوستان خود را ارزیابی کنید. به موقعیت هایی که بهترین و بدترین وضعیت را برای شما پدید می آورند، توجه کنید. خود را در معرض افراد و شرایطی قرار دهید که بهترین نتایج را برایتان به ارمغان می آورند. از این تفکر جادویی که هرچیزی بدون ذره ای تلاش شما اتفاق می افتد پرهیز کنید این یک روند فکری طبیعی در بچه هاست اما در بزرگسالان این یک روند فکری متناقض است. زندگی نه سیاه است و نه سفید بلکه خاکستری است. هیچ چیز در این دنیا کامل نیست. پس بهتر است مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرید و برای بهتر شدن اقدام نمایید. بلوغ عاطفی مستلزم این است که خود را دوست بدارید و برای خود احترام قائل شوید. این توانایی را داشته باشید که انتقاد و مخالفت را با روی باز بپذیرید، بدون اینکه بیش از اندازه دلخور شوید.